مبانی نظری سلامت سازماني
سلامت سازماني
تاريخچه سلامت سازماني
سازمان سالم
اصول اساسي سازمان ¬ هاي سالم
اصل اول : ايجاد تيمي متحد براي رهبري و حفظ آن تيم
اصل دوم : شفافيت
اصل سوم : تاکيد مکرر بر اهميت شفافيت در سازمان
اصل چهارم : تحکيم شفافيت سازماني به کمک تدبيرهاي انساني
ابعاد ، مولفه ¬ ها و اجزاء سلامت سازماني
مايلز ابعاد سلامت سازمان را
ابعاد سلامت سازماني از ديدگاه لاين و كلينگل
شاخص ¬ هاي سلامت سازمان
رويکرد شاخصهاي ورودي
رويکرد شاخصهاي فرآيندي
رويکرد شاخصهاي خروجي
ارزيابي سلامت سازماني
وضعيت ناخوشييا پريشاني :
مهمترين عوامل در ايجاد و حفظ سلامت سازماني
مديريت و رهبري در سلامت سازماني
1 - 1 - 1 - پيشينه تحقيقات
1 - 1 - 1 - 1 - پيشينه تحقيقات سلامت سازماني
1 - 1 - 1 - 2 - پيشينه تحقيقات تعهد کارکنان و تعهد سازماني
1 - 1 - 1 - 3 - پيشينه تحقيقات درزمينه رابطه بين سلامت سازماني وتعهد کارکنان
منابع فارسي
منابع لاتين
سلامت سازماني
تاريخچه سلامت سازماني
اصطلاح " سلامت سازماني " نخستين بار در سال 1969 توسط مايلز در مطالعه جو سازماني مدارس به کار برده شد ( Tsui & Cheng , 1999 : 429 - 268 ؛.( Korkmaz , 2006 : 14 - 36 , 2007 : 22 - 54
از نظر مايلز ( 1969 ) سلامت سازماني به وضعي فراترازاثربخشي كوتاه مدت سازماني دلالت داشته و به مجموعه اي ازخصايص نسبتاًپردوام اشاره ميکندوعبارت است ازدوام وبقاي سازمان درمحيط خود ، سازگاري باآن وارتقاءوگسترش توانايي سازمان براي سازگاري بيشتر ( جاهد ، 1384 : 16 - 21 ) اين اصطلاح كه نخستين بار براي بيان جنبهي تداوم و بقاي سازمان مورد استفاده قرار گرفت ، بر اساس کار پارسونز ، بيلز و سيلز ( 1953 )، توسط هوي و تارتر ( 1997 ) و هوي و ميکسل ( 1991 ) به عنوان توانانيي سازگاري سازمان با محيط خود ، ايجاد هماهنگي ميان اعضاي سازمان و دستيابي به اهداف آن تعريف شد ( Ibid ).
سازمان سالم
سلامت ، درمقابل مفهوم بيماري ، به معني فقدان بيماري ونارسايي دريک ارگانيسم ( موجودزنده ) است . مفهوم عام ازکلمه سلامت درمواردي مانندبقاوسلامت نفس و نسل ، بقاوسلامت عقل وتفکر ، بقاوسلامت دين ، بقاوسلامت اجتماع ، بقاوسلامت محيط وجودقابليت وتوان فعاليت طبيعي براي تحقق اهداف طبيعي است . مرحله بعداز سلامت ، رشدوتکامل يعني به فعليت درآوردن قابليت ها ورسيدن به اهداف است . به عقيدةپارس ونزهمه نظامهاي اجتماعي براي بقا ، رشدوتوسعه خودبه حل چهارمشکل اساسي : انطباق ، دستيابي به هدف ، يکپارچگي ونهفتگي نيازمندند . براي داشتن جامعه ي سالم بايدسازمانهاي سالم ايجادكنيم ، سازمان سالم ، سازماني است که آفريننده باشدوبراي اخذاين ويژگي ، بايداز ويژگيهايي برخوردارباشدکه عبارتنداز : پذيرش دگرگوني وتحول ، گرامي داشت انديشههاي تازه ، پذيرش شکست بهعنوان جزيي ازکاميابي وبالأخره قدرداني از افراد .
سازماني سالم است